رشد کار

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ

رشد کار

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ

-پایگاه اینترنتیِ"رشد کار" ، می کوشد در حد توان ، به تکامل نیروی کار ایرانی و مشکلات و مصائب آن بپردازد .
-جهان بینی ما ، الهی- توحیدی است و به مسئله "کار "از همین منظر می نگریم .
-هدف ما اصلاح روابط قدرت در میهنمان مطابق با الگوئی ریشه نگر و عادلانه است .
-« رشد کار» از کلیه جریانها و پایگاههای سیاسی مستقل است .
-انتشار گزارشها و تحلیلها در این پایگاه ،لزوما" به معنای تأیید تمامی محتوا ، نویسنده یا مبدأ ارسال کننده آن از جانبِ «رشد کار» نیست. / امیر حسین ترکش دوز
پیوندها

امیر حسین ترکش دوز

مقدمه: از میان مسائل  و موضوعاتِ  مربوط  به «نیروی کار »کدام یک مهمتر است ؟ «دستمزد» یا «بهزیستی»؟  درست است که میزان دستمزد ،سهمی تعیین کننده در بهزیستیِ افراد دارد اما «بحث بهزیستی» غنیتر  و گسترده  تر از «بحث دستمزد » است.  در تابستان  امسال حوادث مرگبار  پارکها در تهران  به سه مورد  رسید  و پرسش از «بهزیستی نیروی کار  و معیارهای ارزیابی آن »را جانی دوباره بخشید . پرسشی که دایره کاربُردَش به گستره ای بسیار فراتر از آن سه فاجعه  خاص می رود .  سؤال این بود که «یاری رساندن به بهزیستیِ نیروی کار »یعنی جه و با کدام معیارها می توان در این زمینه داوری کرد؟  و به تعبیرِ آشناتر ، هنگامی که  از خدمت کردن مؤسسه ای عمومی و متولیان آن سخن می گوئیم مقصودمان چیست؟   کدام توجه ها باید در یک شخص یا نهاد موجود باشد تا  بتوان از خدماتِ ایشان  درزمینه « یهزیستیِ نیروی کار » سخن گفت ؟  آیا «خدمات »را باید در  اقدامات بزرگ و چشم پُرکُن دید که  آثار تبلیغاتی گسترده دارد یا  در موارد خُرد و دور از چشم که در صورتِ رسیدگی نکردن  فاجعه  به بار می آوَرَد؟ متأسفیم که بگوئیم  هنوز الگویِ رضاشاهی در ذهنِ برخی  سنگینی می کند و معیارشان برای «کاری » ،«آبادگر»یا « موفق» دانستنِ اشخاص یا هویتهایِ سیاسی - اجتماعی، همان معیارهای سطحی  ،کوته نگر و یک جانیه است که جماعتی برایِ تبرئه « ظلم  رضاشاهی»  به کارمی بَرَند . گو اینکه  علاوه بر ماندگاریِ این عیب دیرین ، با مشکلاتِ جدیدی هم مواجهیم که از جمله مهمترینشان ملکوک شدن مفاهیمی است از قبیل «جهاد»و «جهادی» که ریشه در با ورهای ما دارند. ذهن ما از پِیِ این فجایع ، یاید از حَدّ و حُدودِ چند حادثه فراتر رَوَد و نگاهی سرتاسری و ریزبینانه به عملکرد متصدیان امور بیاندازد و به انتقاد از عملکرد ها ،در پرتو همان مفاهیم و باورها بپردازد  ؛انتقادی که پیشاپیش نیازمندِ بازتعریف مفاهیمی همجون «جهاد »و «مدیریت جهادی»  است  و مستلزمِ  نقد قرائتهای مختلفی است که  تاکنون از این مفاهیم ارائه شده  است. دامنه  این بررسی و سنجشگری را نباید محدود  به مسئولین فعلی یا سابق یا  یک دوره زمانیِ ویژه کرد یا صرفاً یک سطح مسئولیت  و یا برخی تأسیسات سیاسی و اجتماعیِ خاص را در نظر گرفت  . 

 این نکته  را هم باید متذکر شویم  که اگر از «بهزیستی نیروی کار» سخن می گوئیم ، به جهتِ روبکرد خاصی است که در «رشد کار» اختیار کرده ایم و اِلاّ می توان واژه نیروی کار را برداشت و واژه انسان را جایگزین کرد. بی شک ، رویکرد اخیر  ،پُرمایه تر از رویکردی  است که به انسان صرفاً  از منظر نیروی کار می نگرد . 

در فرازهای بعد گزارشی را خواهید خواند از سه فاجعه نمونه وار .سه  مصداق از یک فاجعه ؛ فاجعه ای  که در ظاهر خُرد جلوه می کند اما اگر نیک بنگریم بسیار بزرگ است./ امیر حسین ترکش دوز

*************************************

 

فاجعه اول:

 

 

روایت مادرِ فاطمه از مرگ دردناک دخترش : دخترم مثله شد ...                                          

 

                                                این سخن مادر فاطمه است که می‌گوید: «آقای شهردار یه لحظه خودت رو جای ما بذار، حاضری یک تار موی بچت رو با دنیا عوض کنی.»                                           

به گزارش خبرنگار ایلنا، از مرگ دردناک دخترکی 5 ساله باخبر می‌‌شویم که مادرش با هزاران امید و آرزو او را به پارک می‌برد تا لحظات خوشی برایش بیافریند، غافل از اینکه همان پارک پایان راه زندگی کوتاه او شده و مرگی دردناک را برای او رقم می‌زند.

برای آگاه شدن از چگونگی ماجرا با مادرش تماس می‌گیرم تا قرار ملاقاتی بگذارم، در جوابم می‌گوید: «تشریف بیاورید خانه خودتان است.» آدرس را می‌دهد و می‌گوید؛ «اینجا همه دنیا عزادار است، خانه را راحت پیدا می‌کنید.»

به همراه عکاس راهی شهرک رضوانیه واقع در منطقه 15 پایتخت می‌شویم. جایی که پای کوه قراردارد و در انتهای برخی خیابان‌ها شاهد خانواده‌هایی هستیم که در خانه‌های کاهگلی یا چادر زندگی می‌کنند.  فقر و محرومیت از سرو روی برخی محلات می‌بارد. بیشتر افراد ساکن در محله نشان خانه ماتم‌زده را می‌دانند. بالاخره خانه را پیدا می‌کنیم، در و دیوار ساختمان پر است از اعلامیه‌های فوت فاطمه و آخرین عکس دخترک. 

1

مادر عزادار در را به رویمان باز می‌کند با خوشرویی ما را می‌پذیرد و خود را اینگونه معرفی می‌کند: «من مادر پوست کلفت فاطمه هستم که بچه‌ام رو تو چشم به هم زدنی از دست دادم.»

اول از همه عکس‌هایی از نوزادی تا آخرین روزهای حیات فاطمه را به ما نشان می‌دهد و بعد سفره دلش را باز کرده و ماجرا را شرح می‌دهد: «سه شنبه عصر بود، به مناسبت نیمه شعبان جشنی در مزار شهدا به پا بود. حول و حوش ساعت 7 شب بود که جشن تمام شد و به  پارک رفتیم؛ فاطمه سرگرم  بازی شد.»

نفسی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «فقط برای چند دقیقه کنار هم نبودیم. وقتی دیدم؛ دخترم نیست، دنبالش رفتم. پیدایش نکردم تا به آبشار رسیدم. قسمت انتهایی آبشار دمپایی‌های فاطمه را پیدا کردم که روی آب شناور بود.»

زن سراسیمه موضوع گم‌شدن کودکش را به مامور پارک اطلاع می‌دهد و به او می‌گوید؛ «این دمپایی‌ها متعلق به بچه من است، اما مامور بی‌توجه به اضطراب مادری که فرزندش را گم کرده، او را به تمسخر می‌گیرد و می‌گوید: «مگه بچه‌ت مرغ وماهیه که بیفته اینجا؟ این دمپایی‌ها چهار روزه که روی آبه، مگه دمپایی شبیه دمپایی بچه تو وجود ندارد؟»

مادر فاطمه می‌گوید: «به مامور گفتم، نگاه کن آب اینجا داره گل آلود می‌شه، اما دوباره مسخره‌ام کرد و رفت به استراحت‌گاهش. دنبالش رفتم گفتم؛ بچه من افتاده اینجا. فاطمه هیچ وقت از من دور نمیشه، اما نگهبان پارک به من جوابی نداد و رفت.»

بانوی عزادار با عصبانیت ادامه می‌دهد: «به ماموران کلانتری هم گفتم؛ چون بچه من بچه پایین شهر بود؛ مرغ و ماهی شد!!!»

بالاخره با پیگیری‌های مادر نگران و اصرار او مبنی براینکه کودکم درون این محفظه افتاده با نیروهای امدادی تماس گرفته می‌شود. حول و حوش ساعت 8 شب نیروهای امدادی و آتش‌نشانی از راه می‌رسند.

خانم امیری می‌گوید: «وقتی ماموران رسیدند؛ هنوز هم باور نمی‌کردند که بچه من داخل آب افتاده باشد. مامور پارک هم همچنان اصرار داشت که بچه دراین آب کم‌عمق خفه نمی‌شود و اصلا به محفظه پمپ که درپوشی نداشت؛ توجه نمی‌کرد. تنها شاهدان من دمپایی فاطمه و آبی بود که هر لحظه گل‌آلود‌تر می‌شد که این موضوع باعث شد تا ماموران موضوع را باور کنند.»

وضعیت جسد، حال آتش‌نشانان را هم بد کرد

نهایتا آتش‌نشان کار خود را شروع می‌کنند و بنا به شهادت مادر فاطمه و همسایه‌هایی که آن روز در پارک حضور داشتند؛ ماموران آتش‌نشانی برای یافتن کودک گم‌شده تلاش زیادی کردند.ماموران همه جا را روشن ‌می‌کنند تا اثری از کودک بیابند تا اینکه با قطعات جسد او مواجه می‌شوند.

آتش‌نشانان تمامی طول آبشار را جست‌وجو می‌کنند تا بتوانند قطعات بدن کودک 5 ساله  را که از طریق پمپ به بالای آبشار کشیده شده و در طول آن پراکنده بود؛ جمع‌آوری کنند.

زن همسایه که همچون ما مهمان خانه فاطمه است؛ می‌گوید: «ماموران خیلی زحمت کشیدند و تلاش کردند. حال خود ماموران آتش‌نشانی هم به خاطر شرایط بد جسد فاطمه، بد شده بود؛ حتی مردم هم از دیدن آن صحنه‌ها حالشان به هم می‌خورد. با اینکه ماموران سعی می‌کردند؛ مردم تکه‌های بدن بچه را نبینند، اما باز هم موفق نشدند.»

فاطمه، قربانی غفلت مسئولان شد

ساعت 10 شب کار جمع‌آوری بدن مثله شده دخترک به پایان می‌رسد؛ ماموران برای اینکه مادر فاطمه جسد فرزندش را در آن حالت نبیند، به او می‌گویند که این جسد متعلق به فاطمه نیست. سرانجام کودک توسط دایی‌ و عمویش شناسایی می‌شود.

و حالا فاطمه که قرار بود؛ مرداد ماه ورودش به 6 سالگی را جشن بگیرد، قربانی غفلت مسئولان و عدم توجه آنان به نبود سرپوش محفظه پمپ آبشار می‌شود.

3

چرا آبشار را خاموش نکردند؟/ شهرداری گفت با رسانه‌ها صحبت نکنید

مادر می‌گوید: «بچم رو  برای آسایش وتفریح بردم تو پارک نه برای اینکه چرخ بشه. چرا وقتی مسئولان شهرداری و پارک دیدن سرپوش محفظه دزدیده شده، آبشاررو خاموش نکردن؟ چرا ماموری نگذاشته بودن که جلوی نزدیک شدن مردم به آبشار را بگیره، صدها بچه توی پارک بود. حتی اگه این اتفاق برای بچه کس دیگه یا حتی یه حیوون می‌افتاد، باز هم برایم خیلی دردناک بود.»

وی ادامه می‌دهد: «چرا شهردار گذاشت با آن وضعیت آبشار باز باشد و کار کند؟ چرا تابلوی هشداردهنده نگذاشته بودند؟ چرا شهردار ما باید به این موضوع که  محفظه نه درپوش دارد و نه حفاظ، اهمیتی ندهد؟ چرا نگهبان به جای اینکه به دادم برسد؛ مسخره‌ام کرد؟ آیا ضعف مالی اهالی محل به شهردارمان اجازه می‌دهد که به ما توجه نکند؟ آیا در همه محله‌ها و پارک‌ها حفاظ را می‌دزدند و شهرداری اقدامی نمی‌کند.»

خانم امیری تاکید می‌کند: «شهرداری به ما گفت؛ با رسانه‌ها صحبت نکنید و اگر از شما سوال کردند؛ بگویید روحیه صحبت کردن نداریم. می‌خواهم از نگهبان پارک و شهردار شکایت‌ کنم.»

موقع دفن نتوانستیم؛ شانه‌هایش را تکان دهیم چون شانه‌ای نداشت

زن داغدار طاقتش تمام می‌شود و بغضش می‌ترکد، می‌گوید: «حرمله هم با فرزند امام حسین (ع) این کار را نکرد، بچه او سرودست و پا داشت، اما بچه من چرخ شد نه سر داشت، نه دست و نه پا، اصلا جسدی نداشت. موقع دفن نتوانستیم؛ شانه‌هایش را تکان دهیم چون شانه‌ای نداشت.»

چرا کسی دلش برای بچه‌های ما نمی‌سوزد

خانم امیری می‌پرسد: «آیا حق بچه من این بود؟ من می‌خواهم؛ حق بچه‌ام گرفته شود، نمی‌خواهم پایان ماجرا مانند سرنوشت دخترانی باشد که در پارک شهر غرق شدند.»

کمی که آرام‌ می‌گیرد با لبخندی تلخ چنانکه گویی خود را به ریشخند می‌کشد، می‌گوید: «می‌بینید چه مادر پوست کلفتی هستم، الان باید بیمارستان باشم، اما نمی‌دونم؛ چرا اینجا هستم. آنقدر عصبانی هستم که هر روز صبح می‌رم توی پارک و فقط راه می‌رم و راه می‌رم... پدرش هم حال و روز بدی داره. شوهرم بیماری دیابت داره و با این اوضاع شب و روز گریه می‌کنه و حال و حوصله هیچ کاری نداره.»

6

خطاب به شهردار تهران تاکید می‌کند: «نگذارید بر سر بچه دیگری چنین بلایی بیاید. حالا تازه به فکر افتاده‌اند و جلوی آبشار نرده زدند و روی محفظه هم درپوش گذاشتند؛ این چه فرقی به حال ما می‌کند که دلمان سوخت.»

نگاهی به خانه می‌اندازم، اثاثیه زیادی ندارد که این نشان‌ می‌دهد؛ اوضاع مالی خانواده چندان خوب نیست، هرچند که به گفته مادر همه چیز ولو با سختی برای فاطمه فراهم بوده و فاطمه عزیز کرده اهل خانه بوده است.

از زن داغدیده درباره اوضاع زندگیش سوال می‌کنم، می‌گوید: «همسرم کارگر روزمزد ساختمانی است که بهمن ماه در حین کار افتاد و پایش شکست و از آن روز بیکار شد، البته چون بیمه است، هزینه او در طول درمان پرداخت می‌شود.»

یارانه پسر معلولم را قطع کرده‌اند

وی ادامه می‌دهد: «روز حادثه همسرم به گیلاوند رفته بود بعد از چند ماه کاری پیدا کرده و اولین روز کاری‌اش بود . با این اتفاق او دوباره بیکار شده تا پرونده دخترمان را پیگیری کند، امروز هم به پزشکی قانونی رفته تا نامه برای دادسرا بگیرد.»

حالا تنها منبع درآمد خانواده دستمزد پسر17 ساله‌شان امید است که یکسال است به دلیل مشکلات مالی ترک تحصیل کرده و کارگر ساختمانی شده است. روزی 30 هزار تومان درآمد روزانه فرزند دوم و سهم خانواده 6 نفره دیروز و خانواده 5 نفره امروز از زندگی است.

خانواده امیری در کنار تمامی مشکلاتشان پسری 20 ساله دارند که معلول ذهنی و کرو لال است و به دلیل تشنج نتوانسته، بیشتر از 6 کلاس را در مدرسه باغچه‌بان بگذراند. مخارج گفتار درمانی‌اش هم برای خانواده سنگین است و به این دلیل تا به حال برای گفتار درمانی محمد (اولین فرزند خانواده) اقدامی نکرده‌اند.

«به بهزیستی افسریه و پیچ شمرون هم رفتم، اما هیچ کمکی به ما نشد، محمد رو قبول نمی‌کنن و می‌گن بودجه نداریم»، خانم امیری این مطالب را با عصبانیت بیان می‌کند و می‌افزاید: «4 ماهه که بی‌هیچ دلیلی یارانه و سبد کالای محمد رو قطع کردن، پیگیری هم کردیم، اما هیچ‌کس به ما جواب درست نداد.»

هرچی سنگه مال پای لنگه!

حالا تنها فرزند خانواده که درس می‌خواند؛ مهدی 13ساله است که در کلاس هفتم درس می‌خواند و فاطمه هم که چند روزی است، دیگر در میان اعضای خانواده نیست.

زن داغدار می‌گوید: «راست می‌گن، هر چی سنگه مال پای لنگه. آه عمیقی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «شانس ما این طوری بود، دیگه از خودم می‌پرسم، چرا باید پای آقامون بشکنه، بیکار شه؟چرا بچه‌ام عقب افتاده بشه؟ چرا تنها دخترم بره تو پمپ و چرخ شه؟- گریه می کند- چرا چشم من بسته شد؟ چرا هیچ کس فاطمه را ندید؟

4

پس از شنیدن حرف‌های مادر قربانی 5 ساله که مرگ دردناکش هرگز فراموش نخواهد شد به سمت پارک کوهسار- محل حادثه- حرکت می‌کنیم تا آبشاری را که بی‌هیچ ترحمی دخترک را به کام تیز خود کشید از نزدیک ببینیم.

با رسیدن به نزدیکی آبشار متوجه خیل جمعیت می‌شویم. رحمت‌اله حافظی و اقبال شاکری دوتن از اعضای شورای شهر تهران نیز به بوستان آمده‌اند تا از نزدیک محل حادثه را ببینند. جلو رفته و نظرشان را درباره حادثه و میزان قصور شهرداری جویا می‌شوم.

دو روز پمپ بدون سرپوش بود

رحمت‌اله حافظی در این‌باره می‌گوید: «قطعا هیچ تعمدی در کار نبوده است. من و آقای شاکری از محل حادثه بازدید داشتیم و قبل از بازدید هم گزارشی از شهردار منطقه و مدیرانش دریافت کردیم با مدیرعامل سازمان پارک و فضای سبز هم گفت‌وگویی داشتیم.»

وی با اشاره به اینکه براساس شواهد کودک داخل حوضچه‌ افتاده که عمق آن تنها 70 سانتی متر است، ادامه می‌دهد: «اما لوله‌ای که محل تجمع آب است و آب را پمپاژ می‌کند، چیزی حدود یک متر عمق دارد و به نظر می‌آید؛ وقتی کودک داخل حوضچه افتاده، توسط پمپ به داخل لوله کشیده شده و بعد هم باقی ماجرا.»

رییس کمیسیون بهداشت و سلامت شورای اسلامی شهر تهران با تاکید براینکه  قطعا هیچ فرد یا نهادی به جز قوه قضاییه نمی‌تواند در مقام قضاوت قرار گیرد، خاطرنشان می‌کند: «کاری که ما به عنوان اعضای شورای شهر می‌توانیم؛ انجام دهیم آن است که تیم‌های نظارتی‌مان در ماجرا حضور داشته باشند. همچنین باید کمیته ایمنی و مدیریت بحران شورای شهر نیز گزارشی از ماوقع تهیه کنند واجماعی هم با کمیسیون حقوقی داشته باشیم و در نهایت گزارش آماده شده را برای تصمیم گیری به قوه قضاییه ارسال کنیم.»

وی تاکید می‌کند: «سازمان پارک‌ها و فضای سبز نیز از منظر ایمنی برای تمامی پارک‌ها و فضاهای سبز از جمله آب نماها و آبشارها آیین‌نامه‌ای با دستورالعمل های مشخص دارد که هر سال هم آن را به دستگاه‌های ذیربط ابلاغ می‌کند.»

9

حافظی ادامه می‌دهد: «این پارک هم ناظری دارد که دو روز قبل از حادثه یعنی دوم خردادماه به صورت مکتوب به پیمانکار اطلاع می‌دهد، دریچه روی لوله برداشته شده و بدون سرپوش است که رسید پیمانکار مبنی بر دریافت ابلاغیه موجود است.»

48 ساعت تاخیر حادثه آفرید

این عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه قرار بود؛ پیمانکار مجددا دریچه را نصب کند و حفاظ را برای خروج آب فراهم کند، خاطرنشان می‌کند: «48 ساعت تاخیر در اقدام باعث این حادثه شد؛ لذا تمام مستندات جمع‌آوری شده و در اختیار قوه قضاییه قرار خواهد گرفت.»

وی در خصوص اینکه چرا عدم وجود حفاظ به مردم اطلاع داده نشده و اینکه چرا نگهبان مادر قربانی را مسخره کرده، می‌گوید: «این موارد باید به عنوان مستندات ثبت شود و قضاوت نهایی با قاضی است، لذا باید این پرونده مسیر قانونی خود را طی کند تا مشخص شود آیا قصوری در کار بوده و اگر بوده چه کسی قصور را انجام داده و میزان آن چه مقدار بوده است؟»

مجریان می‌خواهند هزینه را پایین بیاورند

اقبال شاکری دیگر عضو شورای شهر تهران نیز  با تاکید براینکه حادثه ناگواری اتفاق افتاده و این موضوع که خانواده کودک از قشر ضعیف و زحمت‌کش جامعه هستند نیز درد را مضاعف می‌کند، می‌گوید: «باید از تمام حقوق این خانواده حمایت کرد که مدیریت شهری این کار را می‌کند تا حقی از آنها ضایع نشود.»

وی ادامه می‌دهد: «ضروری است؛ این مساله از نظر فنی و تخصصی دقیق بررسی شود تا قصور و کوتاهی پیمانکار، ناظر و طرف قرارداد مشخص شده و براساس حکم قاضی میزان جرم مقصران حادثه تعیین شود. همچین میزان مجازات و غرامتی که باید پرداخت شود نیز تعیین شود.»

رئیس کمیته عمران شورای شهر با تاکید براینکه باید از این ماجرای تلخ عبرت گرفت، خاطرنشان می‌کند: «آنچه با مردم سر وکار دارد، خیلی پیچیده و سخت است؛ باید دقت کنیم در فضاهای عمومی شهر مباحث ایمنی به خوبی رعایت شود و علی‌الخصوص ناظرها مورد توجه قرار گیرند.»

شاکری با اشاره به اینکه تبع مجری این است که تا آنجا که می‌توانند هزینه‌ها را پایین بیاورند، می‌گوید:«این موضوع به معنای افزودن به میزان خطرات است و ناظر باید جلوی خطرات را بگیرد .بنابراین حتما در پارک‌هایی که با عموم مردم سرو کار دارد باید کنترل قراردادها، اجرا و نظارت بر آن قوی‌تر انجام گیرد.»

از فردای حادثه آبشار صاحب حفاظ و درپوش شد

پس از گفت‌وگو با اعضای شورای شهر که به دلیل اهمیت این حادثه و در حقیقت فاجعه دردناک به محل آمده بودند؛ قدمی در پارک می‌زنم و نگاهی دوباره به آبشار می‌اندازم که حالا نرده کشی شده و بر محفظه پمپ هم درپوشی فنس مانند گذاشته شده است.

11

اهالی محل که متوجه شده‌اند ما خبرنگاریم با نگرانی از اینکه مبادا حقی از خانواده فاطمه ضایع شود، قسمت انتهایی آبشار را - جایی که آب فرو می‌ریزد و محفظه هم آنجا قرار دارد- نشانم می‌دهند و می‌گویند؛ «این نرده‌ها تازه کشیده شده و فنس‌ هم جدیدا روی محفظه گذاشته شده است. همه این کارها را از فردای روز کشته شدن کودک 5 ساله انجام دادند.»

آقای شهردار فقط یه لحظه خودت رو جای ما بذار

زمانی که پارک را ترک می‌کنم به این موضوع می‌اندیشم،‌ وقتی مسئولان می‌توانند؛ طی چند روز همه چیز را مرتب و استاندارد کنند، چرا نباید چنین اقدامی را زودتر و قبل از وقوع حوادث تلخ انجام دهند؟علت این تعلل چیست؟ آیا باید جانی چنین دردناک و وحشتناک گرفته شود و خانواده‌ای داغدار شوند تا مسئولان برای پوشاندن غفلت و کوتاهی خود یا شاید ساکت کردن صدای وجدانشان دست به کار شوند.

یاد جملات پایانی مادر فاطمه می‌افتم که می‌گفت؛ «آقای قالیباف حق بچه‌ام را بگیر و نذار خونش پایمال بشه. آقای شهردار یه لحظه خودت رو جای ما بذار، حاضری یک تار موی بچت رو با دنیا عوض کنی».(منبع: ایلنا، کد خبر:375462، 09/03/1395،گزارش: شادی مکی)

                                                                                    

 **********************************

 

- بعد از انتشار خبر حادثه  و انعکاس آن از سوی رسانه ها با اتگیزه های مختلف ، اولین واکمشهای از سوی شهرداری و دیگر مراجع ذی ربط اولین واکنشها وفق کلیشه های رایج  عذرخواهی  بود و سخن گفتن از برخورد قضائب انتظامی با خاطیان  البته درسطوح پائینی . با این حال صدای مخالفتها که بلندتر شد  برخی از مسئولین توجیهات دیگری را به میان آوردند . در اینجا آنچه برای ما مهم است یک  طرز استدلال در مقان دفاع از خود  و یک سنخ الگوی رفتار در مقام حکمرانی  و تمشین امور در سطوح مختلف  است  .سه شنبه 11 خرداد 1395  خیر آنلاین این خبر را انعکاس داد :

فرضیه جدید شهرداری درباره کشته شدن دختر5 ساله در پارک کوهساران/ دادگاه مشغول بازسازی صحنه است           

 

خبر آنلاین - قائم مقام شهردار تهران در صحن علنی شورای شهر فرضیات جدیدی را درباره مرگ دلخراش فاطمه 5 ساله در پارک کوهساران در جنوب تهران مطرح کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصر امانی، قائم مقام شهرداری تهران در مقام پاسخگویی به انتقادات اعضای شورای شهر درباره عدم توجه شهرداری به مشکلات شهر و مرگ طفل 5 ساله در پارک کوهساران گفت: چرا زمانی که چند ده هزار شهروند در تصادفات جاده ای کشته می شوند، کسی معترض نمی شود و به دادگاه معرفی نمی شود؟ چرا تا زمانی که یک شهروند در بوستان، کشته می شود، همه دنبال مقصر و معرفی مقصر به دادگاه می گردند؟

امانی در ادامه با اشاره به ساخت 2200 پارک و بوستان در تهران گفت: در تمام مراحل ساخت این پارکها، خون در بینی کسی نیامد، ولی الان مطرح می شود که شهرداری مقصر بوده. آقای قالیباف به محض اطلاع از این وضع، شهردار ناحیه را عزل کردند و شهردار منطقه هم از مردم عذرخواهی کرد.

او با اعلام فرضیه جدید در قطعه قطعه شدن فاطمه 5 ساله در گودال آبشار پارک کوهساران در منطقه 15 تهران گفت: الان در دادگاه، مسایل جدیدی مطرح شده، دارند صحنه را بازسازی می کنند و این موضوع مطرح شده که اصلا آیا امکان دارد این گودال و تجهیزات آن با پیکر این طفل چنین کند؟ مادر این طفل، او را گم کرده بود. قبل از اعلام مسئله، به کلانتری مواجه کرده بود و بعد که دنبال طفل گشتند، گفت این دمپایی مال بچه من است. باید اجازه بدهیم دادگاه درباره اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده، اظهار نظر کند.

گفتنی است فاطمه دخترک 5 ساله در گودالی که کف آبشار پارک کوهساران ایجاد شده بود، فرورفت و اندکی بعد بدن قطعه قطعه او روی آب آمد. شهردار منطقه 15 بارها اعلام کرده از مردم به خاطر عدم درپوش گذاشتن پیمانکار پارک روی این گودال، عذرخواهی می کند.

(منبع: خبر آنلاین ،کد مطلب: 379236)

 

 

*********************************

روایت پیمانکار پارک کوهسار از مرگ دختر ۵ساله در پمپ آبشار/ دریچه را همان روز دزدیدند           

خبر آنلاین  - تسنیم نوشت: پیمانکار پارک کوهسار، ناظر مقیم شهرداری در این پارک و رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه ۱۵ در مقابل قاضی مدیر روستا؛ بازپرس پرونده مرگ دلخراش دختر ۵ ساله در پارک کوهسار حاضر شدند و به سؤالات بازپرس پرونده درباره این حادثه دلخراش پاسخ دادند.           

ساعت 20:42 چهارم خرداد سال جاری، مأموران کلانتری 169 مشیریه با بازپرس کشیک قتل تماس گرفتند و خبر مرگ دلخراش دختر بچه پنج ساله‌ای را به محسن مدیرروستا؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت اعلام کردند.

ماجرا از این قرار بود که دختر خردسالی به نام «فاطمه» در پارک کوهسار شهرک رضویه مشغول بازی بوده است که ناگهان به دلایل نامعلوم به سمت حوض آب داخل پارک رفته و داخل حوض افتاده است، مکش پمپ مخصوص آبشار، دختر بچه را به داخل پمپ کشیده و این دختر خردسال به گونه‌‌ای دلخراش جان باخته بود.

ساعتی بعد با تلاش مأموران آتش‌نشانی، جسد دختر خردسال از داخل پمپ بیرون کشیده و با دستور محسن مدیرروستا؛ بازپرس امور جنایی تهران، به پزشکی قانونی منتقل شد.

هشتم خرداد پدر و دایی فاطمه در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شدند و پس از ارائه توضیحات، شکایت خود را از مقصران این حادثه به بازپرس پرونده اعلام کردند.

یونس امیری؛ دایی فاطمه درباره جزئیات مرگ دلخراش خواهرزاده‌اش گفت: حدود 20 سال است که خواهرم و خانواده‌اش در حوالی پارک سکونت دارند، چندین بار در هفته‌ خواهرم، فاطمه را به پاک می‌برد؛ روز وقوع حادثه، ظاهرا فاطمه مشغول بازی بوده و از مادرش جدا شده بود که بعد از دقایقی مادر فاطمه نگران فرزندش شده و دنبالش رفته بود.

وی ادامه داد: لحظاتی بعد نیز مادر فاطمه با پلیس تماس گرفته و از آنها درخواست کمک کرده بود، در نهایت وی به سمت حوض رفته و با دیدن یک دمپایی بر سطح آب حوض از نگهبان پارک خواسته بود که پمپ مکش آب را خاموش کند، در ابتدا نگهبان پارک گفته بود که دمپایی از چند روز قبل روی سطح آب است اما پس از اصرارهای فراوان مادر فاطمه، پمپ را خاموش کرده بود و در نهایت مادر فاطمه، فهمید پمپ مکش آب داخل حوض دخترش را بلعیده و وی به طرز دلخراشی جانش را از دست داده است.

دایی فاطمه با بیان اینکه پمپ مکش آب بسیار قوی و مخصوص زمینهای زارعی بوده است، اظهار داشت: حدود یک ساعت بعد، از این ماجرا باخبر شدم و به پارک رفتم، اورژانس، پلیس و آتش‌نشانی همه به موقع در پارک حاضر شده بودند اما کار از کار گذشته بود؛ بعد از دقایقی، مأموران آتش‌نشانی آب داخل حوض را تخلیه کردند و در نهایت جسد «شرحه‌شرحه» شده فاطمه از آنجا خارج شد، فردای آن روز که به پارک رفتیم متوجه شدیم با فنس و حفاظ روی گودال پمپ را پوشانده‌اند اما دیگر دیر شده و فاطمه از دست رفته است.

دهم خرداد شهردار منطقه 15 تهران برای ارائه توضیحات درباره علت وقوع حادثه در دادسرای امور جنایی حاضر شد و به بیان مستندات در این رابطه پرداخت همچنین صحنه مرگ دلخراش فاطمه با حضور محسن مدیر روستا؛ بازپرس امور جنایی تهران، یکی از اعضای خانواده فاطمه، شهردار منطقه 15 و جمعی از مسئولان شهرداری منطقه، پزشکی قانونی و ... بازسازی شد.

روز گذشته (دوشنبه 17 خرداد)، مدیرعامل شرکت سبزبانان شهر؛ پیمانکار پارک کوهسار برای ارائه توضیحات به دادسرای امور جنایی تهران احضار شد، همچنین وکیل پیمانکار، ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار و رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه 15 در جلسه بازپرسی حضور داشتند و به سؤالات قاضی مدیر روستا؛ بازپرس پرونده پاسخ دادند.

در ادامه، مشرح سؤالات بازپرس و پاسخهای مدیر‌عامل شرکت سبزبانان شهر (پیمانکار پارک)، ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار و رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه 15 را می‌خوانید.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: چه اقداماتی در پارک کوهسار بر عهده شماست؟

ـ نگهداری فضای سبز.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: آیا زمان این اتفاق، همچنان برای نگهداری فضای سبز پارک کوهسار با شهرداری قرارداد داشتید؟

ـ بله.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: آیا در خصوص موضوع آبنما وظیفه‌ای برای حفظ و نگهداری آن داشته‌اید؟

ـ بله.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: شهرداری طی نامه‌ای در تاریخ اول خرداد 95 و به شماره 74/1755 به شرکت شما اعلام کرده که نسبت به نصب دریچه مشبک آبنما در بوستان کوهسار اقدام کنید و در غیر این صورت تمام عواقب بعدی آن برعهده پیمانکار است، آیا شما این نامه را دریافت کردید؟

ـ بله؛ این نامه ابلاغیه به نماینده شرکت بود، در تاریخ سوم خرداد 95 دریچه تهیه و نصب شد اما در تاریخ 4 خرداد ماه مفقود شد.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: آیا حضور ذهن دارید که چه ساعتی این دریچه نصب شده بود؟

ـ خیر، اما اصولا دریچه را صبح نصب می‌کنند.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: چرا این دریچه‌ها مفقود می‌شوند؟

ـ به دلیل سرقت؛ تعدادی از معتادان که حدود 200 یا 300 نفر هستند، شبها در ضلع شمالی پارک استراحت می‌کنند، آنجا می‌خوابند و صبح می‌روند.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: آیا پارک نگهبان دارد؟

ـ بله، دو نفر در روز و دو نفر در شب.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: نگهبانی به صورت 24 ساعته است؟

ـ بله.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: به طور متوسط در هر ماه چند بار مجبور به تهیه و نصب دریچه می‌شوید؟

ـ در زمان قرارداد شرکت ما این اتفاق برای دریچه نیفتاده و به سرقت نرفته بود اما سایر تجهیزات پارک مانند شیرآلات دستشویی، شیرآلات فضای سبز و حتی درهای آلومینیومی سرویس بهداشتی به سرقت می‌رفت.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: پس وظیفه نگهبان چیست و چه کاری انجام می‌دهد؟

ـ از غفلت آنها استفاده شده بود؛ نگهبان همیشه در یک منطقه از پارک ساکن نیست و در حال تردد داخل کل پارک هستند.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: مساحت پارک چه اندازه است؟

ـ 4.5 هکتار.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: آن طور که شما می‌گویید در فاصله کوتاه آن چند روز، این دریچه دو بار سرقت شده است، این موضوع را تایید می‌کنید؟

ـ در تاریخ اول خرداد 95 دریچه سرقت شد و در تاریخ سوم خرداد 95 مجددا نصب شد اما روز حادثه (4 خرداد 95) مجددا مفقود شد.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: پیمانکاری چند پارک در منطقه 15 را عهده‌دار هستید؟

ـ پیمانکاری 8 پارک ناحیه 4 شهرداری منطقه 15 بر عهده شرکت ما است.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: برای اینکه ثابت کنید در تاریخ 3 خرداد 95 دریچه را نصب کرده بودید، چه دلیلی دارید؟

ـ به شهرداری منطقه نامه زده بودیم اما آنها نامه ما را پاراف نکردند.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: وظیفه شما در پارک چیست؟

ـ نظارت بر عملکرد پیمانکار.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: چند پارک را نظارت می‌کنید؟

ـ نظارت بر 8 پارک در ناحیه 4 منطقه 15 شهرداری و به طور کلی تمامی فضای سبز ناحیه 4 منطقه 15 شهرداری در اختیار من است.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: نظارت بر پارک‌ها چگونه صورت می‌گیرد؟

ـ هر روز با وسیله نقلیه در 8 پارک ناحیه 4 منطقه 15 شهرداری گشت می‌زنیم و اگر مشکلی در پارکها مشاهده شود، دستور کارها را ابلاغ می‌کنیم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: در مواردی که نقصی وجود داشته باشد آن نقص را چگونه به پیمانکار اعلام می‌کنید؟

ـ طی گشتهایی که داریم، تک‌تک موارد را می‌نویسیم و به نماینده پیمانکار اعلام می‌کنیم؛ در بعضی از گشتها نیز نماینده پیمانکار خود با ما حضور دارد.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: نحوه اعلام به چه صورت است؟

در بعضی موارد که نماینده پیمانکار حضور دارد، به‌صورت شفاهی و بعدا به صورت کتبی اعلام می‌شود؛ در بعضی موارد دیگر نیز نماینده پیمانکار به این دلیل اینکه در مکان دیگری مشغول به کار است، حضور ندارد که ما آن موارد را نیز به صورت کتبی و شفاهی به وی اعلام می‌کنیم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: چه زمانی متوجه شدید که دریچه وجود ندارد؟

ـ روز اول خرداد ابلاغ زدم و اعلام کردم دریچه نیست؛ حدود ساعت 11 صبح متوجه عدم وجود دریچه شدم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: در تاریخ اول خرداد 95 نماینده پیمانکار همراه شما بود؟

ـ بله با هم به پارک رفتیم و به حوضچه نگاه کردیم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: به نماینده پیمانکار چه گفتید؟

ـ گفتم دریچه را سریعا نصب کن که اتفاقی پیش نیاید.

ـ بازپرس: نماینده پیمانکار چه پاسخی داد؟

ـ گفت به سرعت در دستور کار قرار می‌دهم و این کار را انجام می‌دهیم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: قبلا نیز سابقه داشت که آن دریچه گم شود؟

ـ آن دریچه خیر اما در پارکهای دیگر دریچه‌هایی به سرقت رفته بود.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: چرا دریچه نصب نشده و قابل حمل بود و صرفا روی گودال قرار داشت؟

ـ چون هر دو هفته یک بار باید داخل لوله‌ها، لای‌روبی می‌شد.

ـ بازپرس در توضیح ادعای ناظر مقیم شهرداری: اگر دریچه‌ای نصب شده بود که با استفاده از یک لولا باز و بست می‌شد و این کار راحت صورت می‌گرفت، شاهد این اتفاق نبودیم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار:  نامه‌های شرکت پیمانکار چگونه به شما ابلاغ می‌شود؟

ـ طی سربرگ شرکت به من شفاهی و کتبی ابلاغ می‌شود و آنها را نگه می‌دارم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: آیا برای دریافت نامه، امضایی صورت می‌گیرد که سند باشد و معین شود شما نامه نماینده پیمانکار را تحویل گرفته‌اید؟

ـ خیر فقط اعلام می‌شود و امضایی گرفته نمی‌شود.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: آیا شرکت پیمانکار به شما کتبا و شفاها اعلام کرد که این مشکل را حل کرده است؟

ـ بله در تاریخ 3 خرداد 95  که گمان می‌کنم حوالی بعدازظهر این اعلام صورت گرفت.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: بعد از اینکه شرکت به شما اعلام کرد دریچه نصب شده است، آیا شما به پارک رفتید که مشاهده کنید دریچه‌ای روی گودال نصب شده است؟

ـ آنجا به خاطر آب کثیف و کفهای آب داخل حوض، این امکان وجود ندارد.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: شما آنجا رفتید که مشاهده کنید دریچه نصب شده است؟

ـ من به نامه آنها اعتماد کردم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: در تاریخ 4 خرداد 95 (روز وقوع حادثه) از حوضچه بازدید کردید؟

ـ در آن روز، آبشار روشن بود و هیچ چیز روی آب معلوم نبود؛ صبح به پارک رفتم و به دلیل کفهای روی آب مشخص نبود ببینم چیزی نصب شده است که چندین بار از نماینده شرکت پرسیدم و آنها اعلام کردند دریچه نصب شده است.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار:  آبنما از چه ساعت تا چه ساعتی فعالیت دارد؟

ـ از 6 صبح تا 12 ظهر و از 4:30 بعد از ظهر تا 11 شب.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: چه کسی مسئول روشن و خاموش کردن پمپ بود؟

ـ نگهبان.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: آبنما چند مدت داخل پارک فعالیت دارد؟

ـ حدود 6 سال.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: در این 6 سال آیا بچه‌ها داخل حوضچه بازی می‌کردند؟

بله آنجا بازی می‌کنند.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: آیا مجاز به بازی داخل حوضچه هستند؟

ـ خیر اما تعداد آنها زیاد است و نگهبان پارک نیز یک بار ضلع جنوبی پارک است و یک بار در سمت زمین بازی و در همه جای پارک حضور دارد.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: با توجه به اینکه در آنجا بچه‌ها آب‌بازی می‌کردند و با توجه به عدم وجود دریچه، این فکر به ذهن می‌رسد که امکان دارد هر لحظه‌ای کودکی داخل گودال حوضچه بیافتد، چرا با توجه به این مسئله آب‌نما را تعطیل نکردید؟

ـ از تاریخی که به پیمانکار اعلام شد دریچه روی گودال نیست ( اول خرداد 95) تا تاریخ 3 خرداد 95  آب‌نما به دلیل نصب دریچه و حفاظ بر روی گودال خاموش بود.

ـ اظهارات رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه 15 تهران: ما با پارکی روبه‌رو هستیم که به دلیل بافت جمعیتی و فرهنگی منطقه هر روز آن، روزی مانند 13 فروردین است و همه به پارک می‌آیند، من اسم آن گودال را گودال مرگ می‌گذارم، اگر از تاریخ یکم تا سوم خرداد دریچه‌ای روی گودال نصب نبود و آب‌نما روشن بود، حتما یک نفر آنجا می‌مرد اما من مقصر اصلی این حادثه را پیمانکار می‌دانم.

ـ بازپرس خطاب به رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه 15 تهران: پس ناظر چه وظیفه‌ای دارد؟‌

ـ ناظر مقصر دوم این حادثه است و پیمانکار مقصر اصلی آن است.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: دریچه را کجا ساختید؟

ـ در تاسیساتی که در شرکت خود داریم.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک:  نگهبانهای پارک زیر نظر شما هستند؟

ـ بله.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک:  اعلام کم و کاستی داخل پارک به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار، وظیفه نماینده پیمانکار است یا نگهبان؟

ـ وظیفه نماینده پیمانکار.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: ناظر شما چند پارک را بررسی می‌کند؟

ـ کل پارکهای ناحیه 4 منطقه 15 شهرداری تهران.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: نماینده شما چه زمان‌هایی پارک را بررسی و نواقص آن را اعلام می‌کند؟

ـ از صبح تا حدود ساعت 6 بعدازظهر داخل ناحیه حضور دارد.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: زمانیکه پمپ خاموش شود، آب داخل حوضچه می‌ماند یا خالی می‌شود؟

ـ آب داخل حوضچه می‌ماند.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: از تاریخ یکم تا سوم خرداد 95 آبنما پارک خاموش بوده است، این مطلب را تأیید می‌کنید؟

ـ من اطلاعی ندارم و نماینده شرکت مطلع است.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: شما دوم و سوم خرداد به پارک رفتید؟

ـ دوم خرداد خیر اما سوم خرداد حدود ساعت 11 صبح آنجا رفتم.

ـ بازپرس خطاب به ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار: بعد از دستور تعطیلی آبنما، آیا به پارک مراجعه کردید و پمپ روشن بود؟

ـ در تاریخ سوم خرداد 95 دریچه نصب شده بود و پمپ روشن بود.

ـ بازپرس خطاب به پیمانکار پارک: اگر بپذیریم که در تاریخ سوم خرداد 95 دریچه نصب شده باشد، چرا نماینده شما در آن روز از حوضچه بازدید نکرد؟

ـ اصلا فکرش را نمی‌کردیم که این اتفاق بیافتد؛ این شرکت حدود 20 سال است که پیمانکار است و تا به امروز چنین اتفاقی رخ نداده و خون از دماغ کسی بیرون نیامده است و نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد.

پس از اظهارات مدیرعامل شرکت سبزبانان شهر؛ پیمانکار پارک کوهسار، ناظر مقیم شهرداری در پارک کوهسار، رئیس اداره حقوقی شهرداری منطقه 15 و وکیل پیمانکار پارک کوهسار، قاضی مدیر روستا دستور بازداشت پیمانکار پارک کوهسار  به اتهام بی‌مبالاتی منجر به فوت(قتل غیر عمد) و با صدور قرار وثیقه 200 میلیون تومانی را صادر کرد و تحقیقات درباره این پرونده همچنان ادامه دارد. (منبع: خبر آنلاین،سه شنبه 18 خرداد 1395 - 10:31:36)

چند کامنت این خبر در خبر آنلاین:

-صادق
سه شنبه 18 خرداد 1395 - 11:23:20
پاسخ
110

چرا دزیدند؟ پاسخ این سوال را از چه کسی باید پرسید؟ 

بی نام
سه شنبه 18 خرداد 1395 - 12:33:34
پاسخ
122

....... اصلا دریچه با اون وزن قابل سرقت نیست.                        

  • بی نام
    سه شنبه 18 خرداد 1395 - 17:17:14
    پاسخ
    260

      پیمانکار مقصر هست اما واقعا عقل سلیم میپذیره که مادری بچه ش رو ول کنه و بچه بپره تو آبنما؟ مادرش اگر خیلی عرضه داشت از بچه ش مراقبت می کرد.                        

    • رضایی
      پنجشنبه 20 خرداد 1395 - 23:48:02
      10

      من لحظه ای از بچه ام چشم برنمی دارم ولی بچه است و ممکن است بازی گوشی کند آنهم در پارک ،بهمین خاطر تمام جاهای پارک باید ایمن باشد و مادر هم، انسان است و ممکن است حواسش پرت شود                                            

  •         بی نام
    چهارشنبه 6 مرداد 1395 - 14:11:33
    پاسخ
    00     ......... دریچه ای در کار نبوده

                      

 

*************************************************
و بالاخره 
مقصر مرگ دخترک 5 ساله پیدا شد

تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۹

کارشناس پرونده مرگ کودک ۵ ساله در آبنمای پارک کوهسار مشیریه نظرش را در مورد مقصران مرگ فاطمه اعلام کرد.
به گزارش میزان پس از تعیین کارشناس برای مشخص شدن سهم قصور افراد در مرگ دلخراش کودک ۵ ساله در آبنمای پارک کوهسار در محله مشیریه تهران، صبح امروز کارشناس رسمی دادگستری نظریه خود را اعلام و در این پرونده پیمانکار را مقصر ۱۰۰ درصد مرگ دختر ۵ ساله اعلام کرد.
کارشناس رسمی دادگستری پس از بررسی محل و مطالعه پرونده نظر خود را اینگونه اعلام کرد.
«علت وقوع حادثه عدم وجود حفاظ روی حوضچه بوده است. با عنایت به اینکه در تاریخ اول خرداد ۹۵ ناظر مقیم ضمن  مکاتبه با شرکت سبزبانان شهر به عدم وجود حفاظ اشاره و عواقب امر را متوجه شرکت اعلام می‌دارد لذا شرکت سبزبانان شهر موظف بوده طبق این نامه و همچنین مفاد قرارداد تدابیری اتخاذ کند که سارق یا سارقان قادر به سرقت مجدد حفاظ نباشند یا حداقل با توجه به احتمال سرقت، قبل از شروع به کار آبنما و روشن کردن پمپ از وجود حفاظ اطمینان حاصل می‌کردند تا حادثه‌ای رخ ندهد.
با عنایت به عدم رعایت این موارد و از سوی دیگر قبول مسئولیت هر گونه حادثه احتمالی از سوی پیمانکار طبق مفاد قرارداد، قصور پیمانکار صددرصد اعلام می‌شود؛ بدیهی است نظر نهایی با مقام محترم قضایی است.
با اعلام نظریه کارشناس بازپرس محسن مدیر روستا دستور احضار پیمانکار و ابلاغ نظریه کارشناس به او را صادر کرد.
رسیدگی به این پرونده چهارم خرداد ماه امسال با کشف جسد متلاشی شده دختر ۵ ساله در آبنمای پارک کوهسار در منطقه مشیریه تهران آغاز شد. بررسی های اولیه نشان می داد این دختر که به همراه مادرش برای یک جشن به پارک آمده اند از غفلت مادر سو استفاده کرده و وارد آبنمای پارک شده است.
دختر ۵ ساله به نام فاطمه پس از اینکه وارد آبنما می شود،به علت نداشتن محافظ پمپ های تصفیه و چرخ آب داخل گودال بزرگی افتاده و پره های پمپ جسد او را متلاشی کرده بود.
با انتشار این خبر تحقیقات در این رابطه آغاز و مشخص شد پیمانکار شهرداری منطقه، پس از سرقت دریچه بار دیگر اقدام به نصب دریچه جدید نکرده است. ضمن اینکه پیمانکار پارک از سوی بازپرس جنایی بازداشت و با تودیع وثیقه آزاد شد.
 
کامنت یکی از شهروندان در سایت الف:
پس نقش آقای ..... تو این حادثه چیه.اگر روی کار پیمانکار درست نظارت میشد این اتفاق پیش نمیومد. پیمانکار دریچه سرقتی رو جایگزین نکرده پس شهرداری چیکاره بوده ؟.شهرداری باید جایگزین میکرده و از حساب پیمانکار کم میکرده.اگه بچه خودتون جای این طفل معصوم بود بازم همین نظر رو میدادید.برکناری شهردار ناحیه و منطقه و استعفای آقای ..... کم ترین کار ممکن بود که میشد انجام داد ...

******************************

فاجعه دوم :

کانال تلگرامی سخنگوی شهرداری تهران اعلام کرد: شب گذشته علی هوشنگی نوجوان ١٣ ساله ساکن شمران نو که به همراه دوستان خود در پارک الغدیر منطقه ٤ (شرق تهران) بازی می کرده است در آبنمای پارک دچار حادثه شد که  بنا بر اعلام حاضران در محل برای نجات این نوجوان بارها با اورژانس تماس گرفته شده اما به دلیل تاخیر در اعزام نیروهای مرتبط مردم حاضر در محل نسبت به رساندن این نوجوان به بیمارستان اقدام می کنند که متاسفانه این نوجوان جان خود را از دست می‌دهد.

در رابطه با دلیل حادثه شایعاتی از برق گرفتگی تا ضربه مغزی و تاخیر حضور اورژانس در شبکه های اجتماعی مطرح شده که تا اعلام نهایی نتیجه بررسی پزشکی قانونی نمی توان بصورت قطعی اعلام نظر کرد.

بلافاصله بعد از این حادثه و با دستور شهردار تهران تیم ویژه ای تشکیل شد تا جوانب موضوع را بررسی و گزارش کند.

شایان ذکر است مطابق بررسی های اولیه آب نمای یادشده هم اکنون هم فعال است و عمق آب آن هم حدود سی سانتیمتر بوده است.

شهرداری تهران ضمن عرض تسلیت به خانواده داغدار این حادثه از خبرنگاران رسانه‌های گروهی درخواست می کند تا اعلام رسمی مقام قضائی و پزشکی قانونی از گمانه زنی خودداری کنند.

************************

 

فاجعه سوم:

 

رعایت نشدن اصول ایمنی در بوستان‌های پایتخت بار دیگر حادثه مرگباری آفرید.

به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» با انتشار این خبر، افزود: در این ماجرا که روز پنجشنبه رخ داد مرد جوان برای نجات دو پسرش به داخل استخر بوستان باغ ملک پرید، اما خودش نیز در حال غرق شدن بود که همان موقع یکی از کارگران بوستان به نجات آنها شتافت. اما پدر بچه‌ها ساعاتی بعد در بیمارستان جان سپرد.

ساعت حدود 3 بعدازظهر پنجشنبه زن جوانی همراه همسر و دو پسرش و خانواده خواهرش برای تفریح راهی بوستان «باغ ملک» در خیابان دربند شدند؛ بوستان نیمه‌کاره‌ای که در وسط آن استخر بزرگی قرار داشت.

بچه‌ها با دیدن آب داخل استخر که تنها برای آبیاری بوستان استفاده می‌شد، برای فرار از گرما به داخل آب پریدند. اما دقایقی بعد و همزمان با ورود آنها به قسمت عمیق، با سر و صدا از پدر و مادرشان کمک خواستند. همان موقع نیز پدر و مادر بچه‌ها برای نجات جان آنها به داخل استخر پریدند اما خودشان نیز در آستانه مرگ قرار گرفتند.

یکی از کارگران بوستان که با شنیدن سر و صدا خود را به استخر رسانده بود با دیدن پدر و فرزندانش به کمک آنها شتافت. او پسر خردسال و مادرشان را با سختی فراوان بیرون کشید و بعد هم سراغ مرد 42 ساله رفت و پیکر نیمه‌جان او را نیز بیرون کشید. آنها بلافاصله به بیمارستان شهدای تجریش انتقال یافتند اما با وجود تلاش تیم پزشکی، پدر خانواده 4 بامداد جمعه جان باخت. همزمان با مرگ مرد میانسال، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم جنایی تهران اعلام شد.

در تحقیقات مشخص شد رعایت نشدن اصول ایمنی از علل اصلی این حادثه مرگبار بوده است. ضمن اینکه تابلوهای هشداردهنده درخصوص ممنوع بودن شنا در اطراف استخر نیز وجود نداشته و تنها یک تابلو در کنار استخر قرار داشته که روی آن نوشته شده در صورت شنا با شما برخورد می‌شود. از طرفی، نرده‌هایی که به عنوان حفاظ اطراف استخر کشیده شده استاندارد نبوده و ارتفاع آن حدود 80 سانتیمتر بوده است. فاصله بین نرده‌ها نیز زیاد بوده و با استانداردهای معمول نیز تطبیق نداشته است.

بنا به دلایل فوق و با توجه به رعایت نشدن اصول ایمنی در ساخت بوستان، بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران دستورات لازم برای شناسایی مقصران این حادثه مرگبار را صادر کرد.

این در حالی است که طی چند ماه اخیر دو حادثه مرگبار دیگر نیز در بوستان‌های پایتخت رخ داده است که تحقیقات جنایی درباره آنها همچنان ادامه دارد. در حادثه‌های قبلی دو کودک به طرز دلخراشی در دو بوستان جان سپردند."/


 

احیا